تاثیر جامعه شناسی اسلام برجامعه شناسی جدید
برخلاف پندار بسياري از اروپاييان، مشرق زمين مخصوصاً شرق اسلامي حق بزرگي بر فرهنگ اروپا دارد.
فرهنگ اسلامي به وساطت جنگهاي صليبي و تجارت پردامنه، بر فرهنگ اروپايي اثر
گذاشت. جامعه هاي اروپايي در آن زمان سخت بي آرام بودند و اين بي آرامي
آنها را به تلاشهاي شديد انگيخته و آماده تطوراتي بيسابقه کرده بود. اين
وضع سبب شد که اروپاييان از جنگهاي صليبي استقبال کنند و بزودي فرهنگ
اسلامي را فراگيرند و با شوري بيش از پيش با سنتهاي خود در افتند و راه را
براي انقلاب و تجدد اجتماعي هموار سازند. جنگهاي صليبي نه تنها بر تحرک
جامعه هاي اروپايي افزود، بلکه تطورات جامعه هاي اسلامي را هم تسريع کرد.
در نتيجه، مدتها جامعه هاي غربي و شرقي به پريشاني افتادند و بازسازي زندگي
اجتماعي اذهان را به خود مشغول داشت، پس هم در ميان اروپاييان و هم در بين
مسلمين فرزانگاني مستغرق اوضاع اجتماعي شدند و براي رفع پريشاني اجتماعي
چاره جستند. يکي از اينان، حکيم اجتماعي اسلامي، ابن خلدون بود. ابن خلدون
تاريخ را پويشي طبيعي و داراي قوانين خاص شمرد. تاريخ سيري دوري دارد. ابن
خلدون بسياري از مسائل اجتماعي مانند مهاجرت و ستيزه و ايدئولوژي و تحرک
ذهني و تفاوت شهر و روستا و عوامل اقتصادي و طبيعي را مورد توجه قرار داد و
از عصر خود بسيار پيش افتاد. در اروپا نيز محققان اجتماعي بزرگي چون دوبوا
و مارسيگ ليو به وجود آمدند و پايه نظريه هاي قرنهاي بعد را نهادند. اينان
خواستار حذف اقتدارات اجتماعي کليسا و تقويت دولت شدند. در نتيجه تحولات
عملي و نظري جامعه، و اختلافات داخلي کليسا. بخشي از اقتدارات پاپ به
شورايي عالي واگذار گرديد و مردم منشأ قدرت کليسا به شمار رفتند. کساني چون
نيکولائوس کوسانوس،< اصل حاکميت مردم بر کليسا را به حوزه دولت کشيدند و
رضايت مردم را شالوده قدرت سياسي دولت دانستند.منبع:کتاب تاريخ انديشه اي اجتماعي از جامعه ي ابتدايي تا جامعه ي جديد-جلد اول
+ نوشته شده در یکشنبه چهاردهم آبان ۱۳۹۱ ساعت 16:55 توسط میثم جوانمیری
|