جامعه ايستا و پويا Dynamic & Static Society
جوامع
به لحاظ امکان دگرگونی و عدم امکان دگرگونی در آنها به دو قسم کلی ایستا و
پویا تسیم میشوند و در یک نگاه دیگر جوامع از لحاظ تحرک طبقهای و عدم آن
به سه گونه "باز، بسته و کاستی" تقسیم میشوند که در ذیل به توضیحشان
پرداخته میشود:
الف)
جامعه باز (Open Society) یا نظام طبقهای باز (Open Class System)، که در
آن تحرک طبقهای دشواری چندانی ندارد. جامعه باز چون دارای تحرک بسیار
است، جامعه پویا (Dynamic Society) نیز خوانده میشود.[1]
به عبارت کلیتر، جامعه پویا جامعهای است که در آن پیوسته تغییر و پویایی موجود است.[2] بدین ترتیب جامعه پویا را جامعه پیچیده نیز میگویند. اما باید توجه داشت که هرگز جامعهای بهطور مطلق فاقد دگرگونی درونی نیست.[3]
ب)
جامعه بسته (Closed Society) یا نظام طبقهای بسته (Closed Class System)،
که در آن تحرک طبقهای بسیار دشوار است. جامعه بسته چون تحرک چندانی
ندارد، جامعه نیمهباز ایستا (Semi-Static Society ) نیز نام میگیرد.[4]
ج)
جامعه کاستی (Caste Society) یا نظام طبقهای منفصل، که در آن تحرک
طبقهای تقریبا محال است. جامعه کاستی چون بیحرکت است، جامعه ایستا
(Static Society) نیز نام دارد.[5] به طور کلی باید گفت که جامعه ایستا، جامعهای نسبتا فاقد مکانیسمهای اساسی دگرگونبخش است.[6]
آنچه که قابل ملاحظه است این است که جوامع انسانی در جریان تاریخ خود بهتدریج از صورت جامعه بسته درمیآیند و جامعه باز میگردند.[7]
به
لحاظ پیشینه این تقسیمبندی در حوزه علوم باید گفت، این اصطلاحات همواره
در علوم اجتماعی، بهخصوص در جامعهشناسی و علم اقتصاد بهکار رفتهاند.
البته در حوزه اقتصاد، توسط جان استوارت میل از آگوست کنت به عاریت گرفته
شده است.[8]
دورهها و مصادیق جامعه ایستا و پویا
جامعه
ایستا جامعهای است که در آن معمولا به نوآوری پرداخته نمیشود و نیز
اخلاق اجتماعی، اسیر عرف است که نادیده گرفتن هنجارهای اجتماعی (و یا
بهقول دورکیم، آنومی)، بهندرت در آن روی میدهد، سالخوردگان که خزانه
سنّتها بهشمار میآیند، جامعه را میگردانند، اصولا کارها بهنحوی ثابت
انجام میگیرند.[9]
میتوان جوامع پیش از رنسانس اروپا را در شمار جوامع ایستا قرار داد که از
لحاظ زمانی، دوره پیشصنعتی از ماقبل تاریخ تا زمان انقلاب صنعتی
انگلستان، حدود 1800 میلادی را دربر میگیرد. دو تن از جامعهشناسان به
نامهای گرهارد لنسکی و جین لنسکی، این جوامع را بر اساس نظام اقتصادی
آنها به سه دسته تقسیم میکنند: جوامع شکار و گردآوری، جوامع پالیزکار که
در آن نوعی کشاورزی سبک است و جوامع کشاورزی.[10]
در
مقابل جامعه ایستا، جامعه پویا قرار دارد. نمونه برجسته آن جامعه صنعتی
است که اساسا بر مکانیزاسیون تولید کالاهای اقتصادی و خدمات متکی است. این
مکانیزاسیون در همه جنبههای زندگی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی
انسان تأثیر داشته است و باعث دگرگونی آنها شده است.[11]
دوران مدرن (از حدود قرن هجدهم تا زمان حاضر) شاهد شتابی فوقالعاده در
فرایندهای دگرگونی بوده است. احتمالا در این دوره، که بخش ناچیزی از زمان
در تاریخ بشر است، تغییراتی ژرفتر از تمامی دوران زندگی قبلی بشریت رخ
داده است.[12]
ویژگیهای جامعه ایستا
به طور کلی مشخصات جامعه ساده و ایستا از قرار زیر است:
الف)
تخصص در مشاغل و تقسیم کار در مراحل ابتدایی است. بنابراین جامعهای است
ماقبل صنعتی و معاش بر پایه کشاورزی، صید، شکار یا دامداری است. اقتصاد در
آن خانگی است و کالا نه برای عرضه به بازار بلکه برای مصرف خانوادگی تولید
میشود.
ب)
با توجه به غلبه گروههای نخستین در جوامع، علایق خانوادگی و خویشی در آن
محکم است. بر این اساس، به دلیل مرکز ثقل بودن خانواده در فعالیتهای
اجتماعی، به آن "جامعه فامیلی" و نیز به دلیل احترام به بزرگان، آن را
"جامعه پدرتباری" گویند.
ج) مراتب قشربندی با وجود نهاد رهبری و مهارتهای حرفهای در آن ساده است.
ح)
بهدلیل تحرک اجتماعی ضعیف در جامعهای که کاملا بسته است، پایگاه اجتماعی
وابسته به خانواده و نیاکان معمولا ثابت و نسبتا پایدار میباشد.[13]
بنابراین پایگاه اجتماعی شخص در بدو تولد تعیین میشود و بدون تحرک به
بالا یا پایین، در همان پایگاه اجتماعی تا پایان عمر ثابت میماند.
بهعبارت دیگر، پایگاه فرد که از بدو تولد یک نوع ثابت است، از نوع پایگاه
محوّل میباشد. در اینگونه جوامع، پیشینه خانوادگی فرد مهمترین عامل در
تعیین پایگاه اجتماعی وی محسوب میشود.[14]
خ) به دلیل فقدان تخصص، همگان در کارکردهای اجتماعی مشارکت دارند، بنابراین همبستگی درونی در آن بسیار نیرومند است.
د)
در جامعه ساده از ارزشهای سنتی و هنجارهای رفتاری به میراث مانده از
گذشته پیروی میشود. لذا دگرگونی و نوآوری در آن بسیار دشوار است. پس در آن
جامعهپذیری و نیز سازگاری افراد با محیط فرهنگی پیچیده نیست.
ذ) در این جامعه طبق عرف غیر رسمی اداره میشود و در آن، قانون رسمی کمتر معمول است.
ر) تماس با دنیای خارج به دلیل کوچک بودن آن بسیار اندک است.
ز) جامعه ایستا جامعه گذشتهنگر است.[15]
ویژگیهای جامعه پویا
جامعه پیچیده و پویا را میتوان با شمردن مشخصات قرینه مخالف تعریف کرد:
الف-
دگرگونی اجتماعی پدیدهای است همیشگی در زندگی اجتماعی، اما در دوران
کنونی بهویژه شدت یافته است. خاستگاه جامعهشناسی امروزین را هم میتوان
در کوشش برای درک تغییرات چشمگیری که جهان سنتی را از هم پاشید و به ایجاد
شکلهای جدید نظم اجتماعی کمک رساند، جستجو کرد.[16]
ب-
در جامعه شهری و صنعتی پایگاه محقّق، برای بخش اعظم جمعیت، بسیار مهمتر
از پایگاه محول است؛ زیرا جامعه صنعتی برای مهارتهای تخصصی که برای
تحصیلات و دوره کارآموزی ارزش زیادی قائل است.[17]
ب-
همه جوامع دارای نظامی از قشربندی اجتماعی هستند. در جامعه باز ممکن است
نابرابریهای خاصی وجود داشته باشد، اما افراد آن از فرصتهای اجتماعی
مناسبی برای صعود به طبقه اجتماعی بالاتر برخوردار هستند.[18]
پ-
ظهور دولت نشانه گذر مشخصی در تاریخ بشر است، زیرا تمرکز قدرت سیاسی که
همراه با تشکیل دولت است، پویایی تازهای به فرایندهای دگرگونی اجتماعی
میدهد.[19]
ج- در این جامعه سنّتها گرامی نیستند.
چ-
تفکّر انتقادی، ابتکار و حتی انحراف از هنجارهای اجتماعی فراواناند،
افکار نو و افراد جوان، محور فعالیّت اجتماعی شمرده میشوند و زندگی
پرتحوّل جامعه، همهکس را به تکاپو میاندازد.[20]
ح- جامعه باز آیندهنگر ست.[21]
[1]. آگبرن، ویلیام و نیمکوف، مایر؛ زمینه جامعهشناسی، امیرحسین آریانپور، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، 1357، چاپ یازدهم، ص41.
[2]. همان، ص480-478.
[3]. ساروخانی، باقر؛ درآمدی بر دائرةالمعارف علوم اجتماعی، تهران، کیهان، 1380، چاپ سوم، جلد اول، ص841.
[4]. آگبرن، ویلیام و نیمکوف، مایر؛ پیشین، ص41.
[5]. همان.
[6]. ساروخانی، باقر؛ پیشین، ص841.
[7]. آگبرن، ویلیام و نیمکوف، مایر؛ پیشین، ص41.
[8]. کوزر، لوئیس؛ زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی، محسن ثلاثی، تهران، علمی، 1383، ص32.
[9]. آگبرن، ویلیام و نیمکوف، مایر؛ پیشین، ص480-478.
[10]. توکلی خمینی، نیره؛ جامعهشناسی صنعتی، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور، 1389، چاپ نهم، ص19-18.
[11]. همان، ص19.
[12]. گیدنز، آنتونی؛ جامعهشناسی، منوچهر صبوری، تهران، نی، 1381، چاپ هشتم، ص711.
[13]. نیکگهر، منوچهر؛ مبانی جامعهشناسی و معرفی تحقیقات کلاسیک جامعهشناختی، تهران، رایزن، 1371، چاپ سوم، ص149.
[14]. کوئن، بروس؛ مبانی جامعهشناسی، غلامعباس توسلی و رضا فاضل، تهران، سمت، 1388، چاپ بسیت و دوم، ص320-319.
[15]. نیکگهر، منوچهر؛ پیشین، ص150-149.
[16]. گیدنز، آنتونی؛ پیشین، ص790.
[17]. کوئن، بروس؛ پیشین، ص321.
[18]. گیدنز، آنتونی؛ پیشین، ص319.
[19]. همان، ص791.
[20]. آگبرن، ویلیام و نیمکوف، مایر؛پیشین، ص480-478.
[21]. نیکگهر، منوچهر؛ پیشین، ص150.
+ نوشته شده در دوشنبه پانزدهم آبان ۱۳۹۱ ساعت 23:18 توسط میثم جوانمیری
|